Spelade

  • می‌روم با درد و حسرت از دیارت خیر باد

    می‌گذارم جان به خدمت یادگارت خیر باد

    سر ز پیشت برنمی‌آرم ز دستور طلب

    شرم می‌دارم ز روی گلعذارت خیر باد

    هر کجا باشم دعا گویم همی بر دولتت

    از خدا باد آفرین بر روزگارت خیر باد

    گر دهد عمرم امان رویت ببینم عاقبت

    ور بمیرم در غریبی ز انتظارت خیر باد

    گر ز چین زلف تو بویی رسد بر خاک ما

    زنده برخیزم ز بوی مشکبارت خیر باد

    گر ز من یاد آوری بنویس آنجا قطعه‌ای

    سعدیا آن گفته‌های آبدارت خیر باد

    Frederic Chopin - Grande Polonaise Brillante Proceder An Andante Spianato Op. 22

    Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

  • می‌ندانم چکنم چاره من این دستان را
    تا به دست آورم آن دلبر پردستان را
    او به شمشیر جفا خون دلم می‌ریزد
    تابه خون دل من رنگ کند دستان را
    من بیچاره تهیدستم ازان می‌ترسم
    که وصالش ندهد دست تهیدستان را
    دامن وصلش اگر من به کف آرم روزی
    ندهم تا به قیامت دگر از دست آن را
    در صفاتش نرسد گرچه بسی شرح دهد
    طوطی طبع من آن بلبل پردستان را
    هوس اوست دلم را چه توان گفت اگر
    دست بر سرو بلندش نرسد پستان را؟
    نرگس مست وی آزار دلم می‌طلبد
    آنکه در عربده می‌آورد او مستان را
    گر ببینم رخ خوبش نکنم میل به باغ
    زانکه چون عارض او نیست گلی بستان را
    هر که دیدست نگارین من اندر همه عمر
    به تماشا نرود هیچ نگارستان را
    نیست شد سعدی ازین واقعه و نیست عجب
    گر غم فرقت او نیست کند هستان را

    Frederic Chopin - Nocturne in C-sharp Min

    Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

  • Music : Window. Brock Hewitt_ Stories in Sound - Particles (2020)



    چه خوش بود دو دلارام دست در گردن

    به هم نشستن و حلوای آشتی خوردن

    به روزگار عزیزان که روزگار عزیز

    دریغ باشد بی دوستان به سر بردن

    اگر هزار جفا سروقامتی بکند

    چو خود بیاید عذرش بباید آوردن

    چه شکر گویمت ای باد مشک بوی وصال

    که بوستان امیدم بخواست پژمردن

    فراق روی تو هر روز نفس کشتن بود

    نظر به شخص تو امروز روح پروردن

    کسی که قیمت ایام وصل نشناسد

    ببایدش دو سه روزی مفارقت کردن

    اگر سری برود بی‌گناه در پایی

    به خرده‌ای ز بزرگان نشاید آزردن

    به تازیانه گرفتم که بی دلی بزنی

    کجا تواند رفتن کمند در گردن

    کمال شوق ندارند عاشقان صبور

    که احتمال ندارد بر آتش افسردن

    گر آدمی صفتی سعدیا به عشق بمیر

    که مذهب حیوان است همچنین مردن


    Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

  • هرگز آن دل بنمیرد که تو جانش باشی
    نیکبخت آن که تو در هر دو جهانش باشی
    غم و اندیشه در آن دایره هرگز نرود
    به حقیقت که تو چون نقطه میانش باشی
    هرگزش باد صبا برگ پریشان نکند
    بوستانی که چو تو سرو روانش باشی
    همه عالم نگران تا نظر بخت بلند
    بر که افتد که تو یک دم نگرانش باشی
    تشنگانت به لب ای چشمه حیوان مردند
    تشنه‌تر آن که تو نزدیک دهانش باشی
    گر توان بود که دور فلک از سر گیرند
    تو دگر نادره دور زمانش باشی
    وصفت آن نیست که در وهم سخندان گنجد
    ور کسی گفت مگر هم تو زبانش باشی
    چون تحمل نکند بار فراق تو کسی
    با همه درد دل آسایش جانش باشی
    ای که بی دوست به سر می‌نتوانی که بری
    شاید ار محتمل بار گرانش باشی
    سعدی آن روز که غوغای قیامت باشد
    چشم دارد که تو منظور نهانش باشی


    Zbigniew Preisner. The Streets of New York

    Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

  • قیامتست سفر کردن از دیار حبیب

    مرا همیشه قضا را قیامتست نصیب

    به ناز خفته چه داند که دردمند فراق

    به شب چه می‌گذراند علی‌الخصوص غریب ؟

    به قهر می‌روم و نیست آن مجال که باز

    به شهر دوست قدم در نهم ز دست رقیب

    پدر به صبر نمودن مبالغت می‌کرد

    ک ای پسر بس ازین روزگار بی‌ترتیب

    جواب دادم ازین ماجرا که ای باب

    چو درد من نپذیرد دوا به جهد طبیب

    مدار توبه توقع ز من که در مسجد

    سماع چنگ تأمل کنم نه وعظ خطیب

    به مکتب ارچه فرستادیم نکو نامد

    گرفته ناخن چکنم به زخم چوب ادیب

    هنوز بوی محبت ز خاکم آید اگر

    جدا شود به لحد بند بندم از ترکیب

    به اختیارندارد سر سفر سعدی

    ستم غریب نباشد ز روزگار عجیب


    Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

  • اگر چه دل به کسی داد، جان ماست هنوز

    به جان او که دلم بر سر وفاست هنوز

    ندانم از پی چندین جفا که با من کرد

    نشان مهر وی اندر دلم چراست هنوز؟

    به راز گفتم با دل، ز خاطرش بگذار

    جواب داد فلانی ازان ماست هنوز

    چو مرده باشم اگر بگذرد به خاک لحد

    به بانگ نعره برآید که جان ماست هنوز

    عداوت از طرف آن شکسته پیمانست

    وگرنه از طرف ما همان صفاست هنوز

    بتا تو روی ز من برمتاب ودستم گیر

    که در سرم ز تو آشوب و فتنه‌هاست هنوز

    کجاست خانهٔ قاضی که در مقالت عشق

    میان عاشق و معشوق ماجراست هنوز

    نیازمندی من در قلم نمی‌گنجد

    قیاس کردم و ز اندیشه‌ها و راست هنوز

    سلام من برسان ای صبا به یار و بگو

    که سعدی از سر عهد تو برنخاست هنوز


    موسیقی : برداشت دوم. پیمان یزدانیان


    Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.