Följer
-
در ساعت ۰۵:۰۱ عصر یک روز زمستانی قصه ای شروع شد.
لذتش مزه ی مربای انجیر مامان میداد،
کم
ولیعالی
و رنجش به برندگی سوز زمستانی ساعت ۰۵:۰۱ عصر
بی شال و دستکش بود .
در ساعت ۰۵:۰۱ عصر یک روز زمستانی قصه ای شروع شد.
لذتش مزه ی مربای انجیر مامان میداد،
کم
ولیعالی
و رنجش به برندگی سوز زمستانی ساعت ۰۵:۰۱ عصر
بی شال و دستکش بود .